- صفحه اصلي قالب گراف
- انجمن
- آپلود سنتر
- تبليغات
- ورود
- عضويت
- خوراک
- نقشه
- تماس با ما
- ارسال پيام به مدير در انجمن ghalebgraph@gmail.com\09394943902
مطالب مذهبی,تقوا، اساس
بندگی پروردگار عالم،در باب بندگی، پروردگار عالم، انسان را با کرامت و
بزرگواری خودش، کریم کرد، «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِى آدَمَ» و بیان
شد،نمیتوانیم کریم شویم

تقوا؛ اسّ و اساس بندگی پروردگار عالم
در
باب بندگی، پروردگار عالم، انسان را با کرامت و بزرگواری خودش، کریم کرد،
«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِى آدَمَ» و بیان شد: نمیتوانیم کریم شویم، إلّا
به تقوا، «لَا کَرَمَ کَالتَّقْوَى». لذا اگر انسان بفهمد اساس برای
بندگی پروردگار عالم، همین تقواست؛ آنوقت است که دیگر همه مطالب برای متّقی معلوم
میشود. طوری که بیان فرمودند: «ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً
لِلْمُتَّقین»، «ذلِکَ»، تمام آنچه که در کتاب از اسرار هست، برای متّقی
معلوم میشود و به واسطه این تقوا، هدایت پیدا میکند.
لذا
وقتی این حال برای انسان پیش آمد، میفهمد که اگر حتّی عالم را هم (به
صورت ظاهر) بخواهد در تسخیر در بیاورد، راهش تقواست و انسان به هیچ جایی
نمیتواند برسد إلّا به تقوا.
خشنودی از مدح شدن در نزد دیگران و دوری از عقل و حکمت!
آنوقت
است که باید دنبال مطالبی باشد؛ اوّلاً درک تقوا و ثانیاً مراقبه است که
اگر اینطور شد، دیگر برنده است و پروردگار عالم هم به قدری به انسان، لطف
دارد که آنچه که به نام تکلیف بما هو تکلیف، برای انسان قرار داده میشود،
همه اینها عامل رشد خود بشر میشود و یکی از همین تکالیف، مراقبه است.
وقتی انسان، مراقبه کند؛ دیگر حتّی لحظهای غفلت او را فرا نمی گیرد و به تعبیراولیاء الهی تقوا در درون او، تجلّی پیدا میکند.
امیرالمومنین
(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «أیُّها النّاسُ، اعلَموا أنّهُ لیسَ
بعاقِلٍ مَنِ انزَعَجَ مِن قَولِ الزُّورِ فیهِ، ولا بحَکیمٍ مَن رَضِیَ
بثَناءِ الجاهِلِ علَیهِ» : ای مردم! بدانید و آگاه باشید: کسی که از سخن
ناحقّ و دروغی که در مورد خودش گفته میشود، خوشش بیاید، عاقل نیست.
چون چنین کسی در باب مراقبه، مواظب است. گاهی خود نفس، ما را مدح میکند، نه دیگری! مهم این است.
اگر حتّی عالم را هم (به صورت ظاهر) بخواهد در تسخیر در بیاورد، راهش تقواست و انسان به هیچ جایی نمیتواند برسد إلّا به تقوا
مدح
دو حال دارد: یک حال این است که دیگران ما را مدح میکند و خطر دارد. یک
حال هم این است که نفسمان، ما را مدح میکند. این که اولیاء مدام از مراقبه
میگویند، به همین خاطر است.
نفس
چه میگوید؟ میگوید: الحمدلله اهل نماز هستی! الحمدلله اهل روزه هستی!
الحمدلله اهل کارخیرهستی! الحمدلله دست دیگران را گرفتی! الحمدلله تا حالا،
خدمات خیلی خوبی داشتی! و ...؛ یعنی با این الحمدلله گفتن، ما را فریب
میدهد. لذا این، سخن ناحقّ است که اگر انسان، این مدح نفس را بپذیرد،
معلوم است دیگر عاقل نیست، « أنّهُ لیسَ بعاقِلٍ».
بعد
هم حضرت فرمودند: «ولابحَکیمٍ مَن رَضِیَ بثَناءِ الجاهِلِ علَیهِ»، معلوم
است کسی که به ثنای جاهل، دل خوش باشد؛ خردمند نیست و از حکمت بویی نبرده
است و کدام جهلی بالاتر از نفس دون است؟!
لذا
این که اولیاء خدا هیچ موقع از خودشان راضی نبودند (منظور، از خود راضی
بودن نیست، یعنی از عملشان راضی نبودند)، برای این بود که میترسیدند یک
لحظه نفس دون، ثنای آنها را کند.
تا
عملی را انجام میدادند، بلافاصله میگفتند: اوّلاً معلوم نیست که این
عمل، به سرانجام برسد. ثانیاً معلوم نیست پروردگار عالم آن را پذیرفته
باشد؛ چون اصل این است که او بپذیرد. مورد اوّل که در مورد به سرانجام
نرسیدن عمل بود؛ یعنی امکان دارد بعد از این، نعوذ بالله گناهی کنم و این
عمل را از بین ببرم. کما این که در باب ذکر هم بیان کردیم که پیامبر(صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: هر لا اله إلّا الله که میگویید، یک
درختی برای خود در بهشت، غرس میکنید؛ گفتند: یا رسول الله! چقدر عالی است! حضرت فرمودند: امّا
چقدر سخت! چون اگر گناه کنید، گناه شما، حکم آتش را دارد و یکباره همه آن
باغی را که درست کردید، آتش میزند!
لذا
اولیاء می ترسند و می گویند: اوّلاً معلوم نیست که آخر عمل به کجا
میرسد. ثانیاً میگویند: از کجا بدانم پروردگار عالم آن را قبول کرده است.
این که خودم ازعمل خودم خوشم بیاید، مهم نیست. این که دیگران از من تعریف و
تمجید کنند و به من بارکالله بگویند و صد آفرین به من بدهند، به درد نمی
خورد.
امّا موقعی که عندالله، مهر قبولی خورد و توانستم تا آخر عمرم، آن را حفظ کنم؛ این، مهم است.
هر کس تو را مدح کند، سر تو را بریده
اولیاء
خدا فرمودند: جاهلترین جهّال، نفس امّاره است. لذا کسی که به خودش، عملش،
فعلش و... راضی است، معلوم است که به جاهلترین جهّال؛ یعنی نفس دون، تن
داده است. گفته: بارکالله، عجب کارهایی میکنی و ... . لذا کسی که اهل
مراقبه باشد، از مدح نفس میترسد.
برای
همین است که امیرالمومنین (صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «مَن
مَدَحَکَ فَقَد ذَبَحَکَ» ، هر کس تو را مدح کرد، بدان که سر تو را بریده
است. اگر هم نفس دون، انسان را مدح کند، دیگر تمام است.
کد اساسی مراقبه
پس
اگر بخواهیم مراقبه کنیم، اوّلین راه این است که جدّی اجازه ندهیم نفس
حرکت کند. یعنی حالا که پروردگارعالم از باب اعجازش، هم تقوا و هم فجور را
در ما قرار داده، «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» ، نگذاریم نفس
دون ما را به فجور بیاندازد. یکی از راههای آن هم همین است که انسان فکر
نکند کسی شده است.
نفس دون
همین حال را برای انسان ایجاد میکند که تو تصوّر کنی کسی شدهای! لذا اسّ و
اساس مراقبه، در مراقبه از نفس است که اجازه ندهیم نفس، ما را از خود راضی
بار بیاورد.
این
که اولیاء خدا هیچ موقع از خودشان راضی نبودند (منظور، از خود راضی بودن
نیست، یعنی از عملشان راضی نبودند)، برای این بود که میترسیدند یک لحظه
نفس دون، ثنای آنها را کند
چه کنیم که از اعمال خوب خودمان، خوشمان نیاید؟
آنوقت
اگر اینطور شود، چه؟ اگر خیر انجام دهد، چه؟ اگر همه کارهای او خوب بود،
چه؟ بالاخره بشر، یک تشویقی میخواهد. کار خوب در انسان، فرح و شادی
میآورد و این، عیبی ندارد. روایت هم گاهی بیان میفرمایند که انسان باید
از کار خوب، خوشش بیاید و از کار بد، بدش بیاید.
حتّی وقتی نعوذبالله عمل زشتی انجام داد و بعد از آن، خودش از خودش متنفّر شود، نشانه ایمان اوست.
پس
انسان از عمل خوب خوشش میآید، حالا باید چه کار کند؟! چون شما از طرفی
میگویید: اگر از عمل خوب خوشت آمد، شاید نفس دون تو باشد که دارد تو را
مدح میکند، فریب میدهد و غافل میکند که دیگر مراقبه نداشته باشی و
میخواهد تو را ذبح کند؛ پس چه کار کند؟!
اولیاء الهی یک نسخه دادند، میگویند: در کارهای نیک،
همه را تکلیف بدان. یعنی تکلیف، این نیست که انسان، فقط نماز بخواند و
روزه بگیرد و بگوید: من چون نماز میخوانم و روزه میگیرم، تکلیفم را انجام
دادم. حتّی اگر به دیگران کمک میکند، این را تکلیف الهی بداند و بگوید:
من تکلیفم را انجام دادم و هنری نکردم. پروردگار عالم به من مرحمت کرد و
مطلبی را به من داد، امّا از آن طرف هم بیان فرمود: نشانههای متّقین عالم،
این است که انفاق میکنند؛ پس من هم که انفاق کردم، تکلیف خودم را انجام
دادم. چون من عبد خدا هستم و بناست بین فجور و تقوا، تقوا را برگزینم و
متّقی شوم.
پس
اگر فلان عمل را انجام دادم و دست کسی را گرفتم، تکلیفم بوده و هنری
نکردم. اگر این دید را داشته باشیم، دیگر این مطلب انسان را قلقلک نمیدهد
که تو هم کار خوب بلد هستی و ... . لذا باید بگوید: تو خیلی هنر نکردی! فقط
تکلیفت را انجام دادی! اگر اینطور باشد دیگر منتظر نیستی که هم نفست و هم
آن کسی که برایش کاری انجام دادی، از تو تشکّر کنند.
![]() تشکر شده: |
3 کاربر از nargessolimani به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند:
|



-
ارسالي ها :
2374 -
عضويت:
21 /10 /1393 -
محل زندگي:
Gg -
تشکرها :
4261 -
تشکر شده:
1972 - تلگرام :
- حالت من:
- سیم کارت من :
- مرورگر من :
- چهارشنبه 13 اسفند 1393 - 11:54
![]() تشکر شده: |
1 کاربر از mattin به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند:
|



-
ارسالي ها :
2074 -
عضويت:
10 /7 /1392 -
تشکرها :
3472 -
تشکر شده:
3774 -
من در ياهو:
- تلگرام : !
- حالت من:
- مرورگر من :
- چهارشنبه 13 اسفند 1393 - 15:05
خیلی خوب و مفید خسته نباشین!
![]() تشکر شده: |
1 کاربر از maedeh6666 به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند:
|



-
ارسالي ها :
1661 -
عضويت:
30 /10 /1392 -
محل زندگي:
شهر بزرگ GG -
تشکرها :
1348 -
تشکر شده:
1343 -
تعداد اخطار:
-1 -
من در ياهو:
- تلگرام : amirhasan007
- حالت من:
- مرورگر من :
- چهارشنبه 13 اسفند 1393 - 15:40
خوب و کاربردی...!
مِـــرسیـ اَز بَعضیــا...♥
بَـــد بَرایـ خِــیلیا...!
![]() تشکر شده: |
1 کاربر از amirhasan007 به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند:
|



-
ارسالي ها :
2176 -
عضويت:
24 /4 /1393 -
تشکرها :
2349 -
تشکر شده:
2291 -
تعداد اخطار:
10 - چهارشنبه 13 اسفند 1393 - 16:45
![]() تشکر شده: |
1 کاربر از zero به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند:
|