نقد و بررسی بازی Desperados III
سفارش تبليغات در انجــمن قالب گراف ورود به تاپيک اطلاعيه هاي تابستانه قالب گراف
امور گرافيکي و کدنويسي وب خود را به جي جي ميزبان بسپاريد
نام کاربري : پسورد : فراموش

سبک

تاکتیک همزمان (Real-Time Tactics) یکی از سبک‌های غنی، ولی کمتر شناخته

شده بازی‌های ویدیوئی هستند که سال‌هاست حضور پررنگی نداشته است. این سبک

توانست با شاهکارهایی همچون سری Commandos و البته Desperados، ترکیب

منحصربه‌فردی از سبک‌های مخفی‌کاری و استراتژی معرفی کرده و نظر بازیکنان

بسیاری را به خود جلب کند. اما در سال‌های اخیر، می‌توان موفق‌ترین عنوان

این سبک را به Shadow Tactics، ساخته شده توسط Mimimi Productions نسبت

داد؛ حقیقتی که THQ Nordic—صاحب امتیاز بازی دسپرادوس—به خوبی از آن مطلع

بوده. به لطف همکاری این استودیو و ناشر، فرصت بازگشت یکی از غول‌های این

سبک یعنی بازی وسترن دسپرادوس داده شده. با نقد و بررسی سومین عنوان این

سری با پردیس‌گیم همراه باشید.

در

این بازی، شما کنترل حداکثر ۵ شخصیت مختلف با مهارت‌ها و توانایی‌های

منحصربه‌فرد را در اختیار می‌گیرید و برای رسیدن به اهداف‌تان، دشمنان را

از سایه‌ها سرنگون می‌کنید. به این منظور استفاده‌ی هوشمندانه و خلاقانه از

توانایی‌های تحت اختیارتان الزامی است، چراکه سازندگان با چیدمان دقیق و

استفاده از الگوهای رفتاری مختلف، پازل‌های چالش‌انگیزی ایجاد کرده‌اند که

ساعت‌ها شما را سرگرم می‌کند. مکمل این پازل‌ها، مراحلی است که دلسوزانه و

ریزبینانه طراحی شده‌اند و زمین بازی مناسبی برای اعمال چالش‌های متعدد

فراهم کرده‌اند. در نهایت هم بکار بردن شخصیت‌های جذاب و مشاهده تعامل‌های

آن‌ها در میان مراحل، تجربه شما را از نظر داستان و شخصیت‌پردازی نیز تکمیل

کرده است.

با

اینکه نام این بازی عدد ۳ را با خود یدک می‌کشد اما در اصل قبل از اتفاقات

اولین دسپرادوس واقع است. شما باردیگر شاهد ماجراهای John Cooper و

همراهان قدیمی‌اش همچون Doctor McCoy و شخصیت جدیدی مثل Isabelle خواهید

بود. در این داستان وسترن، جان کوپر—یک Bounty Hunter جوان—به دنبال یک

تبهکار کهنه‌کار و زیرک بنام Frank است تا یک حساب شخصی را با خون او تصویه

کند، اما رسیدن به فرانک که از پشتیبانی شرکت ثروتمند Devitt بهره می‌برد،

کار آسانی نیست. از این رو او نیازمند کمک شخصیت‌های رنگارنگی است که در

سیر داستان ملاقات می‌کند. بازیکنان قدیمی با اکثر این شخصیت‌ها آشنا هستند

و از آنجا که کوپر برای نخستین بار بسیاری از آن‌ها را ملاقات می‌کند،

تازه‌واردان نیز قادرند تجربه‌ی کاملی داشته باشند.

سازندگان

برای روایت داستان بازی از شیوه‌های متعددی استفاده کرده‌اند که از منو

شروع شده و تا میان مراحل نیز ادامه می‌یابد. در صفحه‌ی انتخاب مراحل شما

شاهد نقشه ساده‌ای از دنیای بازی هستید که اجازه می‌دهد درک بهتری از

مکان‌های مختلف داشته باشید. پس انتخاب مرحله مورد نظر و هنگام بارگذاری

نیز بازی در چند خط برای‌تان توضیح می‌دهد که کجا هستید و چرا در این مکان

حضور دارید. با شروع مرحله اغلب شاهد یک کات‌سین کوتاه خواهید بود که طی آن

شخصیت‌ها هدف شما در آن مرحله را مشخص می‌کنند. اما تحسین برانگیزترین فن

روایی بکار گرفته شده در بازی ادامه‌ی تعامل شخصیت‌ها در طی مرحله و با

توجه اتفاقات اخیر است.

برای

مثال در طی این تعاملات متوجه می‌شوید که دوست قدیمی کوپر یعنی Hector تله

خرس غول‌آسایش را از کجا آورده. در یکی از مراحل نیز بین هکتور و دکتر

مک‌کوی رقابتی بر سر کشتن دشمن‌های بیشتر شکل می‌گیرد که طی آن، هر دو

شخصیت یکایک Killهای خود را می‌شمارند و در صورت پیشی گرفتن به دیگری طعنه

می‌زنند. این تعاملات نه تنها کمک بسازایی به پردازش شخصیت‌های بازی کرده

است، بلکه باعث شده تا مراحل طولانی بازی یکنواخت و خسته کننده نشوند و در

عین حال، ارتباط عمیق‌تری با شخصیت‌ها برقرار شود. استفاده از چنین فنون

روایی و شخصیت‌های رنگارنگ باعث شده تا حتی داستان کلیشه‌ای این عنوان نیز

از جذابیت برخوردار باشد و بازگشت به اتفاقات پیش از اولین دسپرادوس،

بهترین فرصت را برای جذب بازیکنان قدیمی و جدید فراهم کرده است؛ از این رو

می‌توان بخش داستان بازی را موفق و رضایت‌بخش دانست.

شخصیت‌های

دسپرادوس ۳ نه تنها از نظر داستانی رنگارنگ هستند، بلکه از نظر مهارت‌ها و

شیوه تأثیرشان بر بازی نیز منحصربه‌فرد هستند. برای مثال Kate O’hara

متخصص لباس مبدل است و می‌تواند دشمنان سرگرم صحبت کند یا با هدایت آن‌ها

به دور از دید همکارانشان، زمینه از میان برداشتن‌شان را فراهم کند. در عین

حال دکتر مک‌کوی در درگیری غیر مستقیم تخصص دارد؛ بطوری که می‌تواند با

استفاده از “کُلت بانت‌لاین” شخصی‌سازی شده‌اش دیده‌بان‌ها را از دور

اسنایپ کند یا نگهبانان کنجکاو را قربانی مکانیزم جاسازی شده در کیفش بکند.

البته جالب‌ترین شخصیت بازی یک جادوگر وودو سیاه‌پوست بنام ایزابل است که

با سحر خود می‌تواند سرنوشت ۲ دشمن را به یکدیگر متصل کند تا باکشتن یکی،

دیگری هم از میان برود و یا با کنترل ذهن یکی از دشمنان، دیگران را

غافل‌گیر کند. شاید چنین توانایی‌ها و مهارت‌های متعدد و متنوعی باعث شود

فکر کنید که بازی بسیار آسان است، اما سازندگان به خوبی توانسته‌اند آن‌ها

را متعادل‌سازی کرده و چالش بازی را حفظ کنند.

برای

مقابله با توانایی‌های شما بازی بر سیستمی مشابه با Shadow Tactics اتکا

می‌کند. همانطور که در این بازی دشمنان کلاه‌پوش و سامورایی دربازی وجود

داشتند، در دسپرادوس نیز شاهد پانچوپوش‌ها و کت‌بلندها هستیم. خصوصیت

پانچوپوش‌ها این است که هیچگاه پست خود را ترک نمی‌کنند، از این رو کیف

دکتر مک‌کوی، زیرکی کِیت و تله هکتور در مقابل آن‌ها بی‌استفاده است.

کت‌بلندها حتی تهدید بزرگ‌تری هستند، چراکه لباس مبدل کِیت در مقابل آن‌ها

کاملاً بدون تأثیر است و کشتن‌شان نیز کار ساده‌ای نیست. تنها هکتور

قدرتمند می‌تواند به تنهایی این دشمنان را از پای در آوردند و دیگر

شخصیت‌ها اول باید با شلیک گلوله آن‌ها را Stun کنند و سپس فوراً از پای

درآوردند. البته برای وارد کردن ضربه‌ی آخر باید از پشت سر به کت‌بلندها

نزدیک شوید، در غیر این صورت گلوله‌های شات‌گان خود را نثارتان می‌کنند.

همانطور که گفته شد، این مکانیک‌ها درست همان‌هایی هستند که در Shadow

Tactics استفاده شده‌اند و شاید در نظر گرفته نشدن مکانیک‌هایی مختص این

بازی کمی دلسرد کننده باشد، اما حقیقت این است که این سیستم به خوبی در

دسپرادوس جواب می‌دهد.

محدودیت

قابل توجه بعدی در نظر گرفتن مدت زمان ریلود طولانی برای سلاح‌ها و هشیار

شدن فوری دشمنان پس از شنیدن صدای شلیک است. این مسئله باعث می‌شود که

نتوانید با تیرباران کردن دشمنان، آن‌ها را یکی پس از دیگری از پای درآورید

و وادارتان می‌کند تا هنگام استفاده از سلاح گرم، حساب شده عمل کنید.

علاوه براین، در هر مرحله چندین اتاق نگهبانی وجود دارند که تعداد مشخصی

سرباز درون خود دارند و پس از هشیار شدن دشمنان، سربازان خود را اعزام

می‌کنند. این نگهبانان دیگر تا پایان مرحله در بازی حضور خواهند داشت و حتی

پس از آرام گرفتن اوضاع نیز به اتاق خود باز نمی‌گردند. تمام این موارد

باعث می‌شود تا چالش برانگیز بودن بازی حفظ شود و بازیکنان مانند یک بازی

شطرنج، قبل از هر حرکت عواقب ممکن را بسنجند.

هریک

از شخصیت‌های‌تان نیز باوجود مهارت‌های مختلف، ضعف‌های بخصوص خود را

دارند. برای مثال با اینکه کِیت به راحتی می‌تواند با استفاده از لباس مبدل

خود از نگهبان‌ها بگذرد، اما در عوض قدرت هجومی پایینی دارد و اغلب بدون

پشتیبانی یکی دیگر از اعضای تیم نمی‌تواند دشمنان را از سر راه بردارد. یا

هکتور که قدرت تخریبی بالایی دارد، تنها به توانایی‌های پر سروصدا مثل

سوت‌زدن و شات‌گان دولول دسترسی دارد و از انجام حرکات ظریف عاجز است.

علاوه براین، در اغلب مراحل بازی به هر ۵ شخصیت دسترسی ندارید که باعث شده

تنها به یک نوع تاکتیک اتکا نکنید و همواره در پی یافتن راه حل‌های بهتر و

خلاقانه‌تر باشید. نتیجه نهایی این است که هم دشواری بازی حفظ شده و هم از

یکنواخت شدن مراحل جلوگیری شده است.

در

نهایت این طراحی مراحل است که به عمق بازی می‌افزاید. علاوه بر کیفیت کلی

طراحی مانند چیدمان مسیرها و محل قرار گرفتن نگهبانان، هر مرحله می‌تواند

عوامل فراتری داشته باشد که بر گیم‌پلی تأثیر مستقیم دارند. برای مثال در

برخی مراحل با گِل و لای روبرو می‌شویم که ردپای شخصیت‌ها در آن‌ها باقی

می‌ماند و می‌تواند محل پنهان شدن‌شان را آشکار کند. اما چنین عواملی اغلب

فرصت‌های گیم‌پلی تازه‌ای نیز با خود به همراه دارند. برای مثال شما

می‌توانید دشمنانی که ردپای‌تان را دنبال می‌کنند را به یک تله راهنمایی

کنید و از میان بردارید. به همین ترتیب در مراحلی که در شب اتفاق می‌افتند

منابع نور اهمیت پیدا می‌کنند و بر میدان دید دشمنان تأثیر مستفیم

می‌گذارند. برای مثال، دکتر مک‌کوی می‌تواند کیف خود را کنار یک منبع نور

بیندارد و حتی توجه دشمنان دور را نیز به خود جلب کند.

البته

سختی بازی بدون منطق نیست و ابزارهای متعددی در اختیار بازیکن قرار گرفته

که مانع آزاردهنده شدن بازی می‌شوند. یکی از مهم‌ترین این ابزارها که یکی

از کلیدی‌ترین بخش‌های اغلب بازی‌های تاکتیک همزمان است، قابلیت مشاهده

میدان دید دشمنان است. این میدان دید، از یک بخش پررنگ و یک بخش هاشور

خورده تشکیل شده است. در بخش پررنگ که دید واضح افراد را نمایش می‌دهد و در

نزدیک افراد یا اطراف منابع نور وجود دارد، فوراً شناسایی می‌شوید؛ در عوض

در بخش هاشور خورده با دزدکی راه رفتن می‌توانید بدون لو رفتن حرکت کنید.

همچنین هنگام قرار گرفتن در این میدان دید، زمان آهسته شده و به شما این

فرصت داده می‌شود تا دوباره پنهان شوید. این سیستم با وجود سادگی، عمق

بسیار خوبی دارد. برای مثال شخصیت‌های ضعیف‌تری چون دکتر مک‌کوی و کِیت که

مجبورند جنازه‌ها آهسته را روی زمین بکشند، به راحتی در بخش هاشور خورده

توانایی انجام این کار را دارند. البته مشاهده میدان دید تنها ابزار بازیکن

نیست.

برای

عبور از مستحکم‌ترین دفاع‌های دشمن، اغلب لازم است تا شخصیت‌هایتان همزمان

عمل کنند. برای اجرای چنین تاکتیک‌های پیچیده‌ای، ابزار دیگری در

اختیارتان قرار می‌گیرد که قبلاً در Shadow Tactics نیز شاهدش بودیم. این

حالت که در دسپرادوس ۳، Showdown Mode نامیده می‌شود، زمان بازی را متوقف

کرده و به شما اجازه می‌دهد حرکات تمام شخصیت‌ها را برنامه‌ریزی کرده و با

فشار یک دکمه، همزمان اجرا کنید. البته اجباری برای اجرای فوری حرکات در

این بخش وجود ندارد و در صورت نیاز می‌توانید حرکات مورد نظرتان را از

قبل—برای زمان مناسب— ذخیره کنید. از میان بردن ۴-۵ دشمن در کسری از ثانیه

واقعاً لذت بخش است و حس نابعه بودن به شما القا می‌کند. البته ناگفته

نماند که اگر مایل هستید خود را حتی بیشتر به چالش بکشید، در سختی‌های

بالاتر این حالت دیگر زمان را متوقف نمی‌کند.

با

توجه به اینکه طراحی مراحل پرجزییات چنین عنوانی بسیار زمان‌بر است، پس از

۲۰-۳۰ ساعت به پایان بازی خواهید رسید. به همین دلیل سازندگان توجه

ویژه‌ای به ارزش تکرار این عنوان داشته‌اند که از افزایش درجه‌ی سختی به

مراتب فراتر می‌رود. بعد از به پایان رساندن هر مرجله، با لیست بلندبالایی

از انواع و اقسام چالش‌ها روبرو خواهید شد که با یکی دوبار تکرار کردن

مرحله امکان انجام همه‌ی آن‌ها وجود ندارد. این چالش‌ها ممکن است از شما

بخواهند به نحو خاصی اهداف خود را از میان بردارید و یا شاید شما را از

استفاده از توانایی خاصی منع کنند. با توجه به اینکه سرگرم کننده‌ترین بخش

بازی یافتن راه حل برای عبور از دشمنان است، این محدودیت‌ها شما را وادار

می‌کنند تا راه حل‌های تازه و خلاقانه‌تری پیدا کنید که خود ارزش تکرار

بازی را بسیار بالا برده است. حتی با پیشروی در بازی بخشی بنام چالش‌ّهای

Baron در اختیارتان قرار می‌گیرد که شما را در سناریوهای جدید در نقشه‌های

قدیمی قرار می‌دهد.

عملکرد

بازیسازان در بخش هنری و گرافیکی بازی نیز تحسین برانگیز است. رنگ‌بندی

مناظر و شخصیت‌ها فوراً یاد و خاطر اولین دسپرادوس را بیاد می‌آورد و

جزییات گرافیکی بالاتر از چیزی هستند که از یک بازی با نمای ایزومتریک

انتظار داریم. حرکات شخصیت‌ها موشن کپچر شده و لباس‌هایشان پر از جزییات و

دارای انیمیشن است. این بازی در بخش موسیقی نیز بسیار راضی کننده عمل کرده و

با ترکیب سازهایی چون گیتار و پیانو توانسته ترکیب راضی کننده‌ای از

موسیقی سنتی وسترن با ریتم‌های مدرن ایجاد کند. این امر باعث شده تا در

کنار حفظ جو وسترن بازی، موسیقی برای مخاطبان زمان حال نیز دلپذیر باشد. در

نهایت هم سیستم جدید و جالبی در بازی قرار داده شده که پس از پیروزی، تمام

حرکات شما را از ابتدا تا انتهای مرحله به نمایش می‌گذارد. تنها ایرادی که

می‌توان به این عنوان وارد کرد این است که بازی تمام مسئولیت ذخیره کردن

پیشروی‌تان را بر عهده خودتان می‌گذارد و هیچ‌گونه ذخیره‌سازی اتوماتیکی در

بازی وجود ندارد. البته بازی ذخیره‌سازی را طی بازه زمانی دلخواهتان

یادآوری می‌کند، اما از آنجا که این یادآوری بخش قابل توجهی از صفحه را

اشغال می‌کند، بیشتر مزاحم است تا مراحم.

منبع: پردیس گیم

امضاي کاربر :


نسیم سرویس با مجربترین کادر برای تعمیر کولر گازی در تهران


پاسخ ها

پشنهاد میکنم بازی Phasmophobia رو حتما امتحان کنید... یه بازی ترسناک جذاب و هیجان‌انگیز که قطعا از بازی کردنش لذت میبرین.

برای علاقه مندای بازی توصیه میکنم بازی Assassin’s Creed Valhalla رو به هیچ عنوان از دست ندن... سری بازی های اساسین کرید یه شاهکار توی دنیای بازی و این آخرین بازی منتشر شده از این سری از همه لحاظ عااالیه...


براي نمايش پاسخ جديد نيازي به رفرش صفحه نيست روي تازه سازي پاسخ ها کليک کنيد !